خوب اولش باید بدونیم که عشق چیه واز چه عناصری تشکیل شده (اوه اوه مطلب خیلی دیگه مهندسی شد)عشق یه احساس عمیق بین دونفره و از سه پایه یا سازه تشکیل شده 1-صمیمیت 2-تعهد 3-شهوت که اگر هرکدوم از این سه پایه لنگ بزنه روی اون دوتا پایه هم تاثیر میذاره هرکدوم از این سازه یا پایه ها هم خودشون از عناصر دیگه ای تشکیل شدن مثلا صمیمیت(چی باعث میشه دو طرف با هم صمیمی شن نه فقط بین دوجنس مخالف)مثلا من خودم بین دوستام بیشتر با کسی صمیمی میشم که بهم احترام بذاره توهین نکنه به مسایلی که علاقمندم اونم علاقه داشته باشه ....... وبه طور کلی ارزش هام اعتقادات وباورهام شبیه به اون باشه خب طبیعتا من این دوستم رو به بقیه دوستام ترجیح میدم وباهاش صمیمی تر خواهم بود بین دوجنس مخالف وعملا بین یک زن وشوهر هم همینطوره اگر ارزش ها ارمان ها وباورهای دوطرف با هم یکی نباشه(دقت کنین منظور من در مورد مسایل جزیی نیست درمورد اولویت هاست که میتونه یک رابطه رو خراب کنه چون در مورد مسایل جزیی تا حدی میشه به توافق وتفاهم رسید)نیازهای دو طرف در مقابل هم ارضا نمیشه و صمیمیتی که باید ایجاد بشه به اون صورت بوجود نمیاد اینجاست که بحث انتخاب درست پیش میاد وتازه خیلی ها متوجه میشن که طرفشون اونی نبوده که میخواستن)
البته اینم بگم که خیلی ها هم انتخابشون درسته ها اما با رفتارهای نادرستشون باعث ناراحتی طرف مقابلشون میشن واون بستگی به مهارت آدما در رابطه با رفتار با جنس مخالف داره که اگر فرصتی دست دادو عمری باقی بود سعی میکنم یک پست هم در این رابطه بنویسم.همین بوجود نیومدن صمیمیت باعث میشه دو طرف نسبت به هم انتقاد کنن ایراد بگیرن وشخصیت همدیگه رو تخریب کنن وباصطلاح پرخاشگری کنن و البته این چیزا بیشتر بعد از ازدواخ مشخص میشه .خب حالا که دو طرف صمیمیتی که باید باهم داشته باشن رو ندارن نسبت به هم تعهدی رو (عنصر بعدی عشق)هم احساس نمیکنن و اگر رابطه زن وشوهری باشه رابطه جنسی راضی کننده ای هم با هم نخواهند داشت ونسبت به هم سرد میشن.
بطور کلی عشق لازمه ی یک زندگی و ازدواج موفق هست که اگر بوجود بیاد (که اول هر رابطه ای صد در صد بوجود میاد)باید ازش مراقبت شه این نیست که دوطرف بگن خب چون طرف عاشق منه پس من هر رفتاری هم باهاش بکنم بازم عاشق منه نه...عشق مثل یک گیاه نوپا میمونه که از اول زندگیش تا زمانیکه به ثمر برسه باید ازش محافظت بشه تا رشد کنه پرورش پیدا کنه وقوی بشه...عشق مثل یک ملات ساختمون میمونه که تمام اجزای ساختمون نو رو که همون زندگی میمونه رو به هم پیوند میده (تشبیحاتو حال کردی)
چقدر من فیلسوف بودم خودم خبر نداشتمممممم
من بازهم میگویم دوست داشتن وجود دارد ولی عشق نه...
با این تفاسیر اسم پستت رو میشه گذاشت "مهندسی عشق"...همینطوری پیش بری میتونی فرمول ریاضی عشق رو کشف کنی...من افق های روشنی رو در تو میبینم
مبحث عشق و دوست داشتن خیلی گسترده است ولی اینکه بگیم عشق وجود نداره قابل تامله!!!
چیه ملت خودشونو اسکول کردن با این عشق و عاشقی

آره تو فکرش هستم یه فرمول واسه عشق کشف کنم که کلا نیست ونابود شه این عشق لعنتی
حالا کجاشو دیدی افق های روشن ترترهای دیگه هم دارم رو نمیکنمممم